خانـ ه لینـ ک ایمیـ لـ پروفایـ لـ طـراح



هیس! این یه رازه

راز زندگی

به خاطر جلب نظر دیگران رویا های خود را نفروش

 

بدترین عذاب برای دشمنت شاد بودن توست.خود را به تمام ارزو هایت برسان و شاد زندگی کن تا دشمنانت را شکست بدهی

 

 

اگر روزی دیدی هیچ مشکل و مانعی سر راهت نیست بدان راه را اشتباه رفته ای

 

 

 


برچسب‌ها: جملات قصار, روش زندگی,
+ جمعه 26 مرداد 1392 ساعت 7:12 بـ ه قـلمـ پت

هر وقت دیدید دیگران به شما حسودی میکنند بدانید که راه را درست انتخاب کرده اید


برچسب‌ها: سخن بزرگان,
+ جمعه 25 مرداد 1392 ساعت 22:56 بـ ه قـلمـ پت

میدونین چرا بعضی از ادما میگن مطالب کتاب راز(یعنی مطالب وبلاگ ما) درست نیس و همش خرافاته و میگن برای اونا درست در نمیاد؟

چون اولا هرکار و هرچیزی برای یاد گرفتن نیاز به زمان و مطالعه و تجربه داره همون طور که برای مکانیک شدن یا دکتر شدن باید چندین سال درس خواند و تجربه به دست اورد برای استفاده از مطالب راز هم نیاز به تجربه و مطالعه و گذشت زمان است.شما چطور انتظار دارین با خواندن فقط یک الی دو کتاب و یا دیدن یک سی دی تمام مطالب مربوط به راز و قانون جذب رو بفهمید؟! باید زمان بگذره و خودتون خیلی چیز هارو درمورد قانون جذب کشف کنین و مطالعه ی خودتون رو بالا تر ببرید وقتی که ماهر شدیید ان وقت قانون جذب هم برای شما درست عمل میکند =) همونطور که الان برای من درست عمل میکند

دوما هر کس که صبور تر باشد موفق تر است .درخت بامبو نیاز به 5 سال ابیاری دارد بعداز 5 سال ابیاری خاک  درخت بامبو در عرض 6 هفته 27 متر رشد میکند .شما هم وقتی ارزویی در سر دارید برای براورده شدن نیاز به زمان دارد چون هر اتفاقی زمان و مکان خاص خود را دارد شما نباید ابیاری خاک را رها کنید و نا امید شوید باید ایمان داشته باشید که ارزوی شما اگر به صلاحتان باشد براورده میشود (در زمان خاص خود) و اگر به صلاح نباشد به چیز بهتری دست پیدا خواهید کرد

 

منبع = سی دی قانون جذب قوانین کوانتومی موفقیت .


برچسب‌ها: دلیل براورده نشدن ارزو, غلط بودن راز, قانون جذب, کوانتومی, سی دی, موافقیت, خرافات, درخت بامبو, صلاح, راز, سیکرت, کتاب, زمان,
+ جمعه 25 مرداد 1392 ساعت 22:40 بـ ه قـلمـ پت

دکتر علی شریعتی : لحظه هارامیگذراندیم تابه خوشبختی برسیم غافل ازاینکه خوشبختی درآن لحظه هابودکه گذراندیم.

   

 

به سه چیز تکیه نکن ،غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد. علی شریعتی 

 

 

ناپلئون بناپارت : کسی که می ترسد شکست بخورد حتما شکست خواهد خورد.

 

 ناپلئون بناپارت : در دنیا فقط از یک چیز باید ترسید و آن خود ترس است

 

 

 

 

 


برچسب‌ها: سخن بزرگان, سخنان,
+ یک شنبه 6 مرداد 1392 ساعت 6:36 بـ ه قـلمـ پت

faghir[WwW.Kamyab.IR]
 مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت 

آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. 

مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.

 روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. 

هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد

 و روز بعد به مرد فقیر گفت:دیگر از تو کره نمى خرم،

 تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.

مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:ما ترازویی نداریم و 

یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم . 

یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم.

http://www.barimani89.blogfa.com/

+ چهار شنبه 29 خرداد 1392 ساعت 18:57 بـ ه قـلمـ مت

یه داستان واقعی

بدو بخون


برچسب‌ها: زن, بافندگی, داستان واقعی, حضرت داوود, خدای ظالم, خدای عادل,
... ادامـ ه حرفـامـ ...
+ چهار شنبه 22 خرداد 1392 ساعت 16:31 بـ ه قـلمـ پت

.
شوالیه ای خطاب به دوستش می گوید:

- بیا تا به سمت کوهی برویم که خداوند در آن زندگی می کند!می خواهم امتحان کنم که او چگونه فقط می تواند دستور داده و هیچ کاری برای سبک تر کردن بار وفشار مسوولیت ما انجام نمی دهد. . . .

دیگری می گوید:

- من هم برای اثبات ایمانم می آیم.

شب هنگام بود که به بلندی آن کوه رسیدند.صدایی در تاریکی شنیدند که می گفت:” بار اسبهایتان را از سنگهای روی زمین پر کنید.”

سوارکار اول می گوید:

-دیدی؟ بعد از این همه سوارکاری و کوهنوردی,او هنوز می خواهد تا بار ما را سنگینتر کند.من هرگز اطاعت نخواهم کرد. .

و سوارکار دوم همان کاری را کرد که به او دستور داده شده بود.

وقتی که از کوه پایین آمدند,سپیده دم شده بود و اولین اشعه های نورخورشید سنگهایی را که شوالیه دوم با خود به همراه آورده بود, روشن نمود.

آنها خالصترین الماسهای دنیا بودند . . .

تصمیمات و تقدیرات الهی اسرار آمیز هستند,اما همیشه به صلاح ما هستند .


برچسب‌ها: داستان ایمان, داستان, ایمان, خدا, اعتماد, اعتماد به خدا,
+ چهار شنبه 22 خرداد 1392 ساعت 16:12 بـ ه قـلمـ پت

 

 

کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم ، بر بلندای آن قرار داشت . یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد . بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود .
مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگه دارد تا جوجه به دنیا بیاید . یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد .
جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست . او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی . تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند . عقاب آهی کشید و گفت ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم .

مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد . اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد .
بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سال ها زندگی خروسی ، از دنیا رفت .

تو همانی که می اندیشی ، هر گاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروس های اطرافت فکر نکن .

 
 

برچسب‌ها: قانون جذب, راز,
+ سه شنبه 21 خرداد 1392 ساعت 17:42 بـ ه قـلمـ مت


طراح : صـ♥ـدفــ